دل که تنگ باشددیگر مردو زن ندارداشک از گوشه چشمانت سرازیر میشودو سُر میخورد روی گونه ها .دل که تنگ باشدتنهایی اتاقت راباخدا هم تقسیم نمیکنی... ! بخوانید, ...ادامه مطلب
وقـتـی حـس میکـنمجایــی در ایــن کُرِه ی خاڪـیتــو نفس میکــشــی و مـناز هــماטּ نفـس هایتـــ ،،، نفس میکشم !آرام میگیرم .تـو بــاش !!!هـوایتـــ ! بـویـتـ ! برای زِنده ماندنم ڪـافـــی است … بخوانید, ...ادامه مطلب
خسته امراستشازاین حجم از "با خودم بودن"خسته شدم .از اینکه در درونم، آنقدر خودم مشغول حرف زدن باخودم هستم ،چه در جمع و چه در تنهایی......از اینکه کسی جز خودم شنوای حرفهایم نیست .از اینکه کسی جز خودم آرام کننده ی دلم نیست .از اینکه آنقدر یقه ی این خودمِ بیچاره را، مدام و مدام میگیرم وبابت چیزهایی که شاید آنقدر سهمی در آن نداشته مجبورش میکنم بهم جواب بده و در عذابه!خسته کننده ستدلم میخواد به جریان بیفتم و در درونم گیر نکنمحداقل تو این حجم از گیر افتادگی که داره منِ درونگرا رو هم کلافه میکنه . بخوانید, ...ادامه مطلب
گفته بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت ؛سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک ، دلم از مهر تو آکنده هنوز ... بخوانید, ...ادامه مطلب