خسته و پریشانم، در غم تو گریانم، از همه گریزانم، تا رهد ز تن جانم
تو که گفتی به پیش من بمان، چرا چنین نهان، مرا به حال خود رها کردی
چرا ندیدی که از غمت فغان رود به آسمان چه گویمت مرا فدا کردی
مگر که جان به لب رسد که یادت از نظر رود چرا تو بی خبر زما رفتی
هرچی آرزوی خوبه مال تو...برچسب : نویسنده : z-respinaa بازدید : 362